سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دست شدن دوستان ، غربت است . [نهج البلاغه]

بیا ای دوست

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/12/26 12:26 صبح

شمع خودسوز شدم با دل بى‏تاب بیا

اى تو رویاى شب و دیده بى‏تاب بیا

چه گهرزا شده این چشم پرامید اى یار

جوهر عشق بر آن جام مى ناب بیا

دم به‏دم ناى من آواى تو مى‏خواند و بس‏

به دمى کن کرمى با من و بشتاب بیا

نى روشنگر جان بودم و سودائى عشق‏

پیش از آنى که شوم تیره چو مرداب بیا

پاى بر هفت فلک بود مرا همچو ملک‏

حالیا دورم از آن گمشده آداب بیا

سفر عمر بسر آمد و فردائى نیست‏

این دو روزى که مرا هست، تو دریاب بیا

دفتر عشق نواخوان فراقى نشود

رقم وصل توان برد به هر باب بیا

چه سبب سوز بلائى است جدائى اى دوست‏

سببى ساز و به کام دل احباب بیا

شب چراغ دلى اى روشنى خلوت جان‏

پا به‏پا همقدم شبرو مهتاب بیا

شعر از: پروین دولت آبادی

 




کلمات کلیدی : دلتنگی