ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/5 2:47 صبح
بسم رب المهدی
خداوندا شبم را روز گردان........ چو روزم بر جهان پیروز گردان
شبی دارم سیاه از صبح نومید......درین شب روسپیدم کن چو خورشید
تویی یاری ده فریاد هر کس............به فریاد من فریاد خوان رس
به آب دیده طفلان معصوم............به سوز سینه پیران مظلوم
به داور داور فریاد خواهان......... به یارب یارب صاحب گناهان
بدان حجت که دل را بنده دارد......بدان آیت که جان را زنده دارد
به محتاجان در بر خلق بسته......به مجروحان خون در دل نشسته
به دور افتادگان از خانمان ها....... به واپس ماندگان از کاروانها
به وردی کز نو آموزی بر آید..........به آهی کز سر سوزی بر آِید
به مقبولان خلوت بر گزیده......... به معصومان آلایش ندیده
به هر طاعت که نزدیکت صواب است.......به هر دعوت که پیشت مستجاب است
که رحمی بر دل پر خونم آور............. وزین گرداب غم بیرونم آور
مستجاب الدعوه باشید. انشاالله
اللهم عجل لولیک الفرج به حق ام المصائب
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:54 صبح
بسم رب المهدی
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است:
«عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه
بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد
حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او
دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از
او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، بر آوره و بیش از آنچه
چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بندهنوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا
دارد که گمان نیز نمىبرند.»
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:23 صبح
خدایا !
بگذار هر چه بر من می رود از مصیبت تا شادمانی همه را هدیه ای از سوی تو بدانم که بدان ها مرا به امتحان گذارده ای تا به کلاسی بالاتر در مدرسه عشق و ایمان و توکل قدم بگذارم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:22 صبح
خدایا مرا بیامرز
و به من آرامش ماندگار ببخش
که عشق و سکوت و داراییهایم
به من نمی دهند بی حضور مدام مهربانی تو
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:21 صبح
همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت
چه بخندم چه بگویم چه بسازم چه بسوزم
گفتنی نیست که گویی ز فراقت به چه حالم
حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:19 صبح
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
گل پونه ها نامهربانی آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد
می خواهم اکنون تا سحرگاهان بنالم
افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : شمیم یاس در : 85/8/3 1:18 صبح
کاش می شد اشک را تهدید کرد
فرصت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در میان لحظه ها
فرصت لبخند را تمدید کرد
کلمات کلیدی :