حقوق زنان را به رسمیت نشناسیم ، به آنها عمل کنیم .
حقوق زنان را به رسمیت نشناسیم ، به آنها عمل کنیم .
زن در هر جامعه ای ، مظهر مودت ، مهربانی ، عشق ، ایثار ، فداکاری و کلا خصوصیاتی است که نمی شود با چند کلمه و یا جمله و عبارات آنها را شرح داد . این جلوه ایثار و مهربانی در خود خانواده و بالاتر ازخانواده ، در سطح جامعه حقوقی دارد که بایستی به آنها توجه جدی شود . حقوقی چون برابری جنسیتی ، برابری اجتماعی ، برابری سیاسی ، برابری اقتصادی و کلا در یک کلمه نبایستی بین حقوق مرد و زن به خاطر زن بودنش تفاوتی باشد. در هر خانواده ای نقش زنان با مردان آن خانواده برابر و در پاره ای از موارد مهمتر و اساسی تر از آنهاست. اینکه بنیان خانواده ای پایدار خواهد ماند ، یا نه ، نه تنها بستگی به زن و زنهای آن خانواده دارد ، بلکه به مرد و مردهای آن خانواده نیز بستگی دارد . اشتباه کلی برخی از افراد در اینکه زن را عاملی برای استحکام بنیان خانواده ها می دانند در اینست که از نقش مردان ، درعمل کردن و احترام گذاشتن به حقوق زنان ، غافلند . اینکه زنی بخوبی می تواند از عهده مسائل خانوادگی و مسائل اجتماعی همچون اشتغال و دیگر روابط اجتماعی بر بیاید ، بدین خاطر است که مرد آن خانواده حدود و حقوق خود و همسرش را به رسمیت شناخته و بدانها عمل می کند .
نمی خواهم کسی یا مکتبی را تضعیف کرده و بر علیه آن بنویسم و یا از گروهی یا مکتبی دیگر تعریف کرده و به نفعش سخن بگویم. تنها می خواهم به گوشه هایی از تاریخ و ظلم برخی از فرهنگ ها به جامعه نسوان اشاره کنم . اینکه چرا درخانواده ای ، زن و یا زنان آن خانواده ، مورد ظلم واقع شده و از حقوق اولیه و اساسی خود محروم می مانند ، بایستی علت این امر را در فرهنگ و هویت آن خانواده جستجو کرد . فرهنگی که از آن تحت عنوان عرف نام برده می شود. آری عرف جامعه . عرف جامعه حکم می کند که زنان تنها خانه داری کنند ، و یا عرف جامعه حکم می کند که زنان نباید در محیط بیرون از خانواده شاغل باشند . براستی این عرف جامعه چیست ؟! ریشه علمی دارد ؟! یا خواسته ها و خود خواهیهای عده ای کدخداست که به عنوان عرف جامعه به مردم تحمل شده است ؟! فرهنگ جامعه کشور ایران ، از گذشته های دور زنان این سرزمین را ، بیرحمانه مورد هجمه های جنسیتی قرار داده ، و افکار پوچ و نیهیلیسمی ضد زنانه را ، در کتابها و اشعارشان بسط داده اند . کسانی مثل فردوسی که افکار بیمارگونه اش امروزه به عنوان سند هویت جامعه فارسی ارائه می شود ، در زمره کسانی است که بنیان تضعیف حقوق زنان را بنا ریخته اند . نگاهی به ابیات زیر بکنید: ( البته امروزه کسانی که عشق فردوسی هستند ، با ارائه اشعاری هر چند مجعول ، سعی در کتمان این حقیقت دارند )
زن واژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو نا پاک به
زنان را ستای ؛ سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
و نمونه های بسیار دیگری هم از ایشان و هم از دیگر به اصطلاح شعرا که در ذم زنان ستوده اند . ( البته دوستان خواهشا به اوزان ان اشعار نگاه کنید ، کسانی که با وزن شعری آگاهی دارند ، می دانند که وزن شاهنامه ( فعولن ، فعولن ، فعولن ، فعل ) می باشد ، و سفسطه هایی از این دست که در فلان جلدش نیست ، در بهمان جلدش اضافه کرده اند ، منطقی به نظر نمی آید ) اینجاست که فرهنگ و یا همان عرف جامعه ای ، با شنیدن این اشعار ، شکل ناهنجاری به خود می گیرد و نیز بدین سبب است که در جامعه و فرهنگ فارسی ، زنی آنچنان که باید و شاید به خواسته های خود نمی رسد و نامی از خود بر جای نمی گذارد . برعکس همین امر در فرهنگ آذربایجان رخ می دهد .البته نه به آن شدت قابل قبول ولی در مقایسه با دیگر فرهنگ ها ، این فرهنگ آذربایجان است که از گذشته های دور ، تا به امروز بر حقوق زنان اهتمام ورزیده و همین امر سبب گشته تا زنان آذربایجانی در تمام امورات جتماعی و سیاسی و اقتصادی ، شریک و برابر باشند . برای نمونه ، ستاره فرمانفرما ، زنی متولد میانه و از نوادگان قاجار که برای اولین بار در ایران مددکاری اجتماعی را بنا نهاده است .او فارغ التحصیل مددکاری اجتماعی از آمریکا است و تا زمان انقلاب در ایران و در دانشگاههای ایران تدریس داشت .و مددکاران و اساتید بزرگی را به جامعه ایران تحول داده است . متاسفانه بعد انقلاب توسط دانشجو نماهایی که نمره قبولی ازایشان نگرفته بودند و یا از گرفتن بورس تحصیلی در خارج از کشور از موسسه ایشان ، بازمانده بودند ، به ظاهر انقلابی درآمده و اتهاماتی چون عامل اسرائیل وجاسوس و... اتهامات همیشگی برای حذف یک نفر ، ایشان راروانه زندان و محاکمه می کنند .البته با وساطت آقای طالقانی ایشان آزاد و باز به پیشنهاد ایشان از ایران خارج می شوند و در انگلیس و سپس آمریکا ساکن می شوند . زینب پاشا نمونه دیگری از زنان آذربایجانی است که در زمان خود صاحب نام و مقام و منزلت بود .ایشان رهبری جامعه نسوان آن زمان را برعهده داشتند ، و با درایت و تیز بینی شان ، ثابت کردند که توانایی رهبری یک جامعه را نیز دارند . پروین اعتصامی ، سیما دیدار ، فعالان دانشجوئی و بسیاری از زنان دیگر ، چه آنها که شناخته شده بر سر عقایدشان کشته شدند و چه آنها که بصورت گمنام در رکاب ستارخان و دیگران ، کشته شدند . اینم ذکر کنم که برای اولین بار در کل تاریخ ، زنان جامعه آذربایجان حق اظهار نظر سیاسی و شرکت در انتخابات را بدست آوردند . حقی که هنوز هم در برخی از کشورها ، محدودیت هایی برای آن وجود دارد .
این مثال و امثال این مثالی که عرض کردم ، مسببان اصلی گوشه گیری و عزلت و ظلم و شکوه و عظمت و توانایی های زنان در گذشته بود . درد امروزمان اما چیز دیگریست . دردی به نام اسلام و به کام متحجرین . امروز فرهنگ اسلامی جایگزین ، فرهنگهای دیگر شده است . فرهنگی که به ظاهر دیدگاه کریمانه ای به زنان و حقوقشان دارد ولی در باطن چیز دیگریست. آزادی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان در ظاهر ، منصفانه به نظر می رسند و در باطن متکبرانه . بسیاری از فعالین حقوق زنان به جرم اعتراض به همین متکبرها ، امروز در گوشه های زندان هستند .و یا در گوشه ای از خیابان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند ! افراطیان اسلامگرای امروزی که حتی حاضر نیستند اسم همسرشان و یا صدای آنها را به اصطلاح نامحرم بشنود ،عامل مهم تضیع این حق هستند . نمی خواهم زیاد درگیر مسائل مربوط به این حقوق در مکتب اسلام باشم ، تنها خواستم اشاره ای کرده باشم که مکتب اسلام هم با آن همه هجمه تبلیغاتی ، آنطور که باید و شاید این حقوق را به رسمیت نشناخته است .
می خواهم غیر علمی حرف بزنم . بدون هیچگونه وابستگی فکری به مکاتب بشری ، تنها هدف این نوشته را حقوق زنان معرفی کنم می خواهم از شعار و شعاردهی دور باشم . من اگر حدود و حقوق زنان خانواده ام را به رسمیت بشناسم ، به دیدگاه ، خواسته و حقوق آنها احترام بگذارم ، زنان خانواده من موفق ترین زنان جامعه خواهند بود . نمی خواهم همه جا از حقوق زنان حرف زده و فریاد وا اسفا سر بدهم ، اما درون خانواده آنها را از ابتدائی ترین حقوق خودشان یعنی حق انتخاب و حق تفکری آزاد محروم نمایم . آری به انتخاب زنان خانواده ام احترام می گذارم ، هرچند بر خلاف عرف جامعه باشد . به تفکر و اندیشه زنانه آن احترام میگذارم ، حتی اگر برخلاف عرف جامعه باشد . به فعالیتها سیاسی و اجتماعی و اقتصادی او احترام می گذارم و بهانه هایی چون آن فعالیت اجتماعی در شان تو نیست ، دینمان زنان را از حضور در عرصه های اینچنانی منع کرده است و زن ذلیلی و الی آخر ، مانع از حضور او در اجتماع نمیشوم .
نمی خواهم زنان خانواده من ، و در سطحی کلان زنان جامعه من ، حقوقی را که من و امثال من برایشان تعریف می کنیم را رعایت کنند . حقوقی که با هزار دب دبه و کب کبه آنها را به رسمیت می شناسیم و حتی بصورت قانون در می آوریم ولی هرگز به آنها عمل نمی کنیم . حقوقی که به جز محدودیت ، معنای دیگری ندارند . زنان جامعه من بایستی خودشان آنطور که می خواهند و می توانند جامعه آرمانی خودشان را ترسیم کرده و در آن جامعه با آزادیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی یکسان گذران زندگی کنند. و بدون دولواپسی ، بدون نگرانی از عرف جامعه و دیدگاه جامعه مردان ، از مدینه فاضله ای که خود بانی آن بوده اند ، لذت ببرند . و برماست که بر این خواسته ها ، و تفکرات زنانه احترام بگذاریم .
آری همجنسان من ، حقوق زنان ، زیاده خواهیهای زنانه نیست ، عقده های زنانه نیست ، حقوق زنان نیاز و احتیاج زنان جامعه ماست ، تا فرهنگ وهویت خود را شناخته ، و در راه پرورش و متعالی ساختن آن ، دوشادوش مردان جامعه بکوشند . چنین امری مستلزم عمل کردن جامعه مردان ، به تمام تعهداتی است که در قبال جامعه زنان داده اند . و چیزی نیست جز احترام به حقوق و خواسته های زنان جامعه .
اضافه نوشت : از نوشته های یکی از دوستانم .
زن در هر جامعه ای ، مظهر مودت ، مهربانی ، عشق ، ایثار ، فداکاری و کلا خصوصیاتی است که نمی شود با چند کلمه و یا جمله و عبارات آنها را شرح داد . این جلوه ایثار و مهربانی در خود خانواده و بالاتر ازخانواده ، در سطح جامعه حقوقی دارد که بایستی به آنها توجه جدی شود . حقوقی چون برابری جنسیتی ، برابری اجتماعی ، برابری سیاسی ، برابری اقتصادی و کلا در یک کلمه نبایستی بین حقوق مرد و زن به خاطر زن بودنش تفاوتی باشد. در هر خانواده ای نقش زنان با مردان آن خانواده برابر و در پاره ای از موارد مهمتر و اساسی تر از آنهاست. اینکه بنیان خانواده ای پایدار خواهد ماند ، یا نه ، نه تنها بستگی به زن و زنهای آن خانواده دارد ، بلکه به مرد و مردهای آن خانواده نیز بستگی دارد . اشتباه کلی برخی از افراد در اینکه زن را عاملی برای استحکام بنیان خانواده ها می دانند در اینست که از نقش مردان ، درعمل کردن و احترام گذاشتن به حقوق زنان ، غافلند . اینکه زنی بخوبی می تواند از عهده مسائل خانوادگی و مسائل اجتماعی همچون اشتغال و دیگر روابط اجتماعی بر بیاید ، بدین خاطر است که مرد آن خانواده حدود و حقوق خود و همسرش را به رسمیت شناخته و بدانها عمل می کند .
نمی خواهم کسی یا مکتبی را تضعیف کرده و بر علیه آن بنویسم و یا از گروهی یا مکتبی دیگر تعریف کرده و به نفعش سخن بگویم. تنها می خواهم به گوشه هایی از تاریخ و ظلم برخی از فرهنگ ها به جامعه نسوان اشاره کنم . اینکه چرا درخانواده ای ، زن و یا زنان آن خانواده ، مورد ظلم واقع شده و از حقوق اولیه و اساسی خود محروم می مانند ، بایستی علت این امر را در فرهنگ و هویت آن خانواده جستجو کرد . فرهنگی که از آن تحت عنوان عرف نام برده می شود. آری عرف جامعه . عرف جامعه حکم می کند که زنان تنها خانه داری کنند ، و یا عرف جامعه حکم می کند که زنان نباید در محیط بیرون از خانواده شاغل باشند . براستی این عرف جامعه چیست ؟! ریشه علمی دارد ؟! یا خواسته ها و خود خواهیهای عده ای کدخداست که به عنوان عرف جامعه به مردم تحمل شده است ؟! فرهنگ جامعه کشور ایران ، از گذشته های دور زنان این سرزمین را ، بیرحمانه مورد هجمه های جنسیتی قرار داده ، و افکار پوچ و نیهیلیسمی ضد زنانه را ، در کتابها و اشعارشان بسط داده اند . کسانی مثل فردوسی که افکار بیمارگونه اش امروزه به عنوان سند هویت جامعه فارسی ارائه می شود ، در زمره کسانی است که بنیان تضعیف حقوق زنان را بنا ریخته اند . نگاهی به ابیات زیر بکنید: ( البته امروزه کسانی که عشق فردوسی هستند ، با ارائه اشعاری هر چند مجعول ، سعی در کتمان این حقیقت دارند )
زن واژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو نا پاک به
زنان را ستای ؛ سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
و نمونه های بسیار دیگری هم از ایشان و هم از دیگر به اصطلاح شعرا که در ذم زنان ستوده اند . ( البته دوستان خواهشا به اوزان ان اشعار نگاه کنید ، کسانی که با وزن شعری آگاهی دارند ، می دانند که وزن شاهنامه ( فعولن ، فعولن ، فعولن ، فعل ) می باشد ، و سفسطه هایی از این دست که در فلان جلدش نیست ، در بهمان جلدش اضافه کرده اند ، منطقی به نظر نمی آید ) اینجاست که فرهنگ و یا همان عرف جامعه ای ، با شنیدن این اشعار ، شکل ناهنجاری به خود می گیرد و نیز بدین سبب است که در جامعه و فرهنگ فارسی ، زنی آنچنان که باید و شاید به خواسته های خود نمی رسد و نامی از خود بر جای نمی گذارد . برعکس همین امر در فرهنگ آذربایجان رخ می دهد .البته نه به آن شدت قابل قبول ولی در مقایسه با دیگر فرهنگ ها ، این فرهنگ آذربایجان است که از گذشته های دور ، تا به امروز بر حقوق زنان اهتمام ورزیده و همین امر سبب گشته تا زنان آذربایجانی در تمام امورات جتماعی و سیاسی و اقتصادی ، شریک و برابر باشند . برای نمونه ، ستاره فرمانفرما ، زنی متولد میانه و از نوادگان قاجار که برای اولین بار در ایران مددکاری اجتماعی را بنا نهاده است .او فارغ التحصیل مددکاری اجتماعی از آمریکا است و تا زمان انقلاب در ایران و در دانشگاههای ایران تدریس داشت .و مددکاران و اساتید بزرگی را به جامعه ایران تحول داده است . متاسفانه بعد انقلاب توسط دانشجو نماهایی که نمره قبولی ازایشان نگرفته بودند و یا از گرفتن بورس تحصیلی در خارج از کشور از موسسه ایشان ، بازمانده بودند ، به ظاهر انقلابی درآمده و اتهاماتی چون عامل اسرائیل وجاسوس و... اتهامات همیشگی برای حذف یک نفر ، ایشان راروانه زندان و محاکمه می کنند .البته با وساطت آقای طالقانی ایشان آزاد و باز به پیشنهاد ایشان از ایران خارج می شوند و در انگلیس و سپس آمریکا ساکن می شوند . زینب پاشا نمونه دیگری از زنان آذربایجانی است که در زمان خود صاحب نام و مقام و منزلت بود .ایشان رهبری جامعه نسوان آن زمان را برعهده داشتند ، و با درایت و تیز بینی شان ، ثابت کردند که توانایی رهبری یک جامعه را نیز دارند . پروین اعتصامی ، سیما دیدار ، فعالان دانشجوئی و بسیاری از زنان دیگر ، چه آنها که شناخته شده بر سر عقایدشان کشته شدند و چه آنها که بصورت گمنام در رکاب ستارخان و دیگران ، کشته شدند . اینم ذکر کنم که برای اولین بار در کل تاریخ ، زنان جامعه آذربایجان حق اظهار نظر سیاسی و شرکت در انتخابات را بدست آوردند . حقی که هنوز هم در برخی از کشورها ، محدودیت هایی برای آن وجود دارد .
این مثال و امثال این مثالی که عرض کردم ، مسببان اصلی گوشه گیری و عزلت و ظلم و شکوه و عظمت و توانایی های زنان در گذشته بود . درد امروزمان اما چیز دیگریست . دردی به نام اسلام و به کام متحجرین . امروز فرهنگ اسلامی جایگزین ، فرهنگهای دیگر شده است . فرهنگی که به ظاهر دیدگاه کریمانه ای به زنان و حقوقشان دارد ولی در باطن چیز دیگریست. آزادی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان در ظاهر ، منصفانه به نظر می رسند و در باطن متکبرانه . بسیاری از فعالین حقوق زنان به جرم اعتراض به همین متکبرها ، امروز در گوشه های زندان هستند .و یا در گوشه ای از خیابان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند ! افراطیان اسلامگرای امروزی که حتی حاضر نیستند اسم همسرشان و یا صدای آنها را به اصطلاح نامحرم بشنود ،عامل مهم تضیع این حق هستند . نمی خواهم زیاد درگیر مسائل مربوط به این حقوق در مکتب اسلام باشم ، تنها خواستم اشاره ای کرده باشم که مکتب اسلام هم با آن همه هجمه تبلیغاتی ، آنطور که باید و شاید این حقوق را به رسمیت نشناخته است .
می خواهم غیر علمی حرف بزنم . بدون هیچگونه وابستگی فکری به مکاتب بشری ، تنها هدف این نوشته را حقوق زنان معرفی کنم می خواهم از شعار و شعاردهی دور باشم . من اگر حدود و حقوق زنان خانواده ام را به رسمیت بشناسم ، به دیدگاه ، خواسته و حقوق آنها احترام بگذارم ، زنان خانواده من موفق ترین زنان جامعه خواهند بود . نمی خواهم همه جا از حقوق زنان حرف زده و فریاد وا اسفا سر بدهم ، اما درون خانواده آنها را از ابتدائی ترین حقوق خودشان یعنی حق انتخاب و حق تفکری آزاد محروم نمایم . آری به انتخاب زنان خانواده ام احترام می گذارم ، هرچند بر خلاف عرف جامعه باشد . به تفکر و اندیشه زنانه آن احترام میگذارم ، حتی اگر برخلاف عرف جامعه باشد . به فعالیتها سیاسی و اجتماعی و اقتصادی او احترام می گذارم و بهانه هایی چون آن فعالیت اجتماعی در شان تو نیست ، دینمان زنان را از حضور در عرصه های اینچنانی منع کرده است و زن ذلیلی و الی آخر ، مانع از حضور او در اجتماع نمیشوم .
نمی خواهم زنان خانواده من ، و در سطحی کلان زنان جامعه من ، حقوقی را که من و امثال من برایشان تعریف می کنیم را رعایت کنند . حقوقی که با هزار دب دبه و کب کبه آنها را به رسمیت می شناسیم و حتی بصورت قانون در می آوریم ولی هرگز به آنها عمل نمی کنیم . حقوقی که به جز محدودیت ، معنای دیگری ندارند . زنان جامعه من بایستی خودشان آنطور که می خواهند و می توانند جامعه آرمانی خودشان را ترسیم کرده و در آن جامعه با آزادیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی یکسان گذران زندگی کنند. و بدون دولواپسی ، بدون نگرانی از عرف جامعه و دیدگاه جامعه مردان ، از مدینه فاضله ای که خود بانی آن بوده اند ، لذت ببرند . و برماست که بر این خواسته ها ، و تفکرات زنانه احترام بگذاریم .
آری همجنسان من ، حقوق زنان ، زیاده خواهیهای زنانه نیست ، عقده های زنانه نیست ، حقوق زنان نیاز و احتیاج زنان جامعه ماست ، تا فرهنگ وهویت خود را شناخته ، و در راه پرورش و متعالی ساختن آن ، دوشادوش مردان جامعه بکوشند . چنین امری مستلزم عمل کردن جامعه مردان ، به تمام تعهداتی است که در قبال جامعه زنان داده اند . و چیزی نیست جز احترام به حقوق و خواسته های زنان جامعه .
اضافه نوشت : از نوشته های یکی از دوستانم .
کلمات کلیدی :