سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]

داستانک

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/8/1 1:18 صبح

روی توده پلاستیکهای کهنه و نان خشک چرخ دستی اش ایستاده بود ، از درخت توت می چید و با لذت میخورد. گاهی هم داد می زد: نون خشکیه.

ناگهان چشمش به بچه هایی افتاد که در استخر خانه بازی میکردند. تازه یادش افتاد که او هم هنوز بچه است.




کلمات کلیدی :