ارسالکننده : شمیم یاس در : 87/3/3 2:8 صبح
بسم رب المهدی
باسلام و عرض ادب و احترام خدمت همراهان این وبلاگ
داشتم روزنامه می خوندم دیدم یه آگهی زده به 2 نفر خانم جهت غرفه آرایی در نمایشگاه نیازمندیم فکر کردم خوب اینا حتما به دنبال کسی هستن که تخصصش غرفه آرایی باشه و یا گرافیکی ، معماری چیزی خونده باشه. گذشت یه ماه از این ماجرا .یادم رفت بگم چه روزنامه ای خوندم . اصولا ما چند نوع روزنا مه خون داریم : نوع اول مایه دارا هستن که فقط به دنبال ارزش سهامشون و نرخ طلا هایی هستن که تو خونه یا بانک دارن . نوع دوم برادر خواهرهای بسیجیمون هستن که فقط بلدن از این و اون انتقاد کنند یا اخبار داغ اونور آبیها رو بدن . نوع سوم قشر به اصطلاح روشنفکر جامعه هستن خیلی دلشون می خواد در همه عرصه ها حضور داشته و نظرات خودشون رو بیان کنند .( البته نوع دوم و نوع سوم همیشه تو سرو کله همدیگه می زنن که یکی حرف دیگری رو قبول کنه ) و اما نوع چهارم که ما هم تو این نوع هستیم .بیچاره ها ، فقیر فقرا ، دانشجوها ، فارغ التحصیلان بیشتر دانشگاه آزاد و ..... کلی اصطلاحات دیگه که فقط دنبال نیازمندیهای روزنامه هستن تا یه کار با حقوق بخورو نمیر گیر بیارن .
داشتم عرض می کردم یکی دو هفته پیش نمایشگاه معماری و دکوراسیون داخلی بود . خبر نداشتم رفته بودم تا تقویم سالانه نمایشگاه رو بگیرم گفتم حالا که تا اینجا اومدم بذار یه سری هم به اینجا بزنم . رفتم تو چشمتون روز بد نبینه : همه جا فقط دکور بودو خانمهایی که برای تماشا گذاشته بودن ببخشید خانمهایی که برای غرفه آرایی اومده بودن .
جلوی هر غرفه بلا استثنا یکی بود . 1387 قلم آرایش داشتن فکر کنم به نیت سال 1387 شمسی این کارو کرده بودند .
روسریهاشون 5 سانت نمی شد نه نمیشد . همه نوع همه رقم کارشون هم فقط جذب مشتری بود .
داشتم با خودم فکر می کردم که اینا روز قیامت چطور می خوان تو روری خانم حضرت فاطمه زهرا نگاه کنند و چطور میخوان جواب خانم حضرت زینب رو بدن . تو همین فکرا بودم که یهو به یاد اون آگهی افتادم . با خودم گفتم اونا که تخصص ننوشته بودن پس خانم برای غرفه آرایی منظورشون همین بود . جاتون خالی حسابی ریختم بهم و چند تا از این حرفهای خوب نثار مسوولین بی لیاقت و بی کفایت و بی عرضه و هر چی بگم بازم کمه کردم . بعضیها فکر کردن با چند تا شعار اصلاح طلبی و آزادی میشه مملکت اداره کرد، در مقابل بعضیها هم فکر میکنن که با چند سانت ریش و یقه بستن میشه مملکت رو اداره کرد .ببخشین سرتون رو درد آوردم درد دل زیاده منتها مجالش نیست .
در آخر یه دعایی می کن هر کی این مطلبو خوند بگه آمین : خداوند خودش به داد این مملکت برسد .
کلمات کلیدی :
اجتماعی
ارسالکننده : شمیم یاس در : 86/6/20 1:1 صبح
پست امروز رو درباره ی اتفاقی که حدود یک ماه پیش افتاد میخوام بنویسم.
از آموزشگاه اومدم بیرون و رفتم به سمت ایستگاه اتوبوس.به علت کمبود اتوبوسها تو اون ساعت ( 8 ) شب ، و استفاده ی بیشتر همشهریان عزیز از وسایل نقلیه عمومی به علت سهمیه بندی بنزین ، هر شب مجبور بودیم کلی منتظر بمونیم تا یه اتوبوس با جای خالی ( البته برای ایستادن) بیاد و ما سوار شیم. اون شب هم تقریبا همینطور بود. با این تفاوت که خبری از اتوبوس نبود. خلاصه وقتی دیدم ایستادن بی نتیجه است ، تصمیم گرفتم با تاکسی برگردم خونه. یه کم پایین تر از ایستگاه رفتم و ایستادم. قبل از من هم حاج آقایی با لباس روحانیت ایستاده بودند. مثل اینکه طلسم شده بود. هیچ ماشینی نگه نمیداشت. فکر کنم ده دقیقه ای منتظر موندم. از طرفی هم نگران نبودم چون گفتم این حاج آقا هم همون مسیر رو میان و من هم با اطمینان سوار میشم. اما برای هر ماشینی دست بلند میکردند نگه نمیداشت. خوب حدس زدم دلیلش چی باشه. دلم هم راضی نشد برم جلوتر از ایشون بایستم. گفتم خوب نیست. خلاصه بعد از یه چند دقیقه ای یه تاکسی جلوی من نگه داشت و من سوار شدم. همین که سوار شدم راننده برگشت رو به من و گفت: این آخوندا رو نباید سوار کرد. منم جا خوردم و گفتم: چرا؟ (البته قبلا هم بارها با این صحنه مواجه شده بودم.)گفت: همشون دزدن(با عرض معذرت . نقل قول راننده بود.)گفت شما اینطوری فکر نمیکنی؟ اصلا دوست نداشتم وارد بحث بشم و حرف بزنم. اما گفتم : آقا خوب و بد همه جا هست. همه که بد نیستن. گفت : واقعا اینطوری فکر میکنی؟ گفتم : بله. چی بگم. دیگه هیچی نگفتم.
چشمتون روز بد نبینه. چند متری جلوتر نرفته بود که ماشین رو نگه داشت و گفت: خانم من تا همین جا میومدم. جلوتر نمیرم.
منم همینطور مات و مبهوت مونده بودم. چون مقصد رو بهش گفته بودم. اما چیزی نتونستم بگم و کلی هم عصبانی شدم. خلاصه پیاده شدم و همچنان گیج بودم. یه کم که حواسم رو جمع کردم فهمیدم که به خاطر حرف من بوده. چون با حرفش مخالفت کرده بودم و قبول نداشتم.
این هم از ماجرای اونشب ما. عواقب کمبود وسایل حمل و نقل عمومی و
…. همه دست به دست هم داده بودن. دلش خیلی پر بود.
ولی خوب به نظرم ما آدمها تو هر پست و مقام و موقعیت اجتماعی که باشیم باید مراقب اعمالمون باشیم تا همه رو زیر سوال نبریم و باعث به وجود اومدن دید منفی نشیم. انشاالله.
کلمات کلیدی :
اجتماعی
ارسالکننده : شمیم یاس در : 86/6/15 6:13 صبح
بسم رب المهدی
می خوام این پست را راجع به بیماریهایی که برای معالجه آنها نیاز به بسیج ملی داریم
اختصاص بدم . بیماریهایی مثل سرخک و یا وبا و.......
حتما بیاد دارین یکی دو سال پیش دولت برای درمان سرخک چه هیایویی به راه انداخت
بسیج ملی برای ریشه کنی سرخک بیماریی که چندان خطری برای جامعه اسلامی
ما نداشت و یا کلی برنامه آموزشی گزارشات زنده تلویزیونی از تزریق واکسن
سرخک در مراکز بهداشتی. بگذریم . امروز می خوام راجع به بیماری صحبت کنم
و بنویسم که خیلی وقته گریبانگیر این مرز و بومه ولی متاسفانه تاکنون هیچ اقدام جدی
برای درمان آن صورت نگرفته است .بله درست حدس زدید: اعتیاد
این معضل شوم که امروزه گریبانگیر بسیاری از خانواده هاست تبدیل به بیماریی
شده است که همه ساله تلفاتش بیشتر از بیماریهایی مانند سرخک و وبا است.
حال سوال ما از دولت خدمتگزار این است :
چرا برای بیماریهایی مانند سرخک و وبا که نسبت به اعتیاد اهمیت کمتری دارند
بسیج ملی تشکیل دادند و این همه امکانات ( برنامه های آموزشی ، واکسن رایگان
بروشورهای آموزشی و ............) به کار گرفته شدند ولی برای اعتیاد بیماری که عامل
بیماریهای بزرگ و صعب العلاج هست (ایدز مهمترین علت مرگ و میر در جهان )
همین امکانات مورد استفاده قرار نمی گیرند.
این یک طرف قضیه بود و طرف دیگرش اینکه :
هر از چند گاهی از اخبار می شنویم که مثلا مرزهای شرقی کشور بسته شدند
که ورود هر نوع مواد مخدر را به ایران غیر ممکن می سازد ویا با وجود این همه
نیرو های انتظامی و سپاه پاسداران در منطقه چرا باز ما شاهد وفور و کثرت این افیون
در سراسر ایران هستیم . ما ها که سنمون به قدیم قد نمیده ولی شنیده های ما و
خوانده های ما در مدرسه حاکی از آن بود که در زمان شاه ملعون بسیاری از
نزدیکان شاه و درباریان خودشان عامل فروش و توزیع مواد مخدر بودند.
حال به برکت انقلاب اسلامی که دست غارتگران از جان و مال و ناموس
مردم کوتاه شده چرا ما باید دوباره نگران ورود مواد مخدر به ایران باشیم .
آیا باز هم بعد از گذشت سالها کسانی هستند که از قدرت و مقام خود سو استفاده
کرده و به کار فروش و توزیع مشغول هستند. چون با وجود همت و پشتکار نیروی
امین مردم ، سپاه دلسوز پاسداران و همچنین سربازان گمنام امام زمان (عج)
در منطقه که با جان و دل در برابر سواداگران ایستادگی میکنند ، ما نباید نگران ورود
مواد مخدر به کشورباشیم ولی متاسفانه با وجود همه اینها و اینکه تعداد زیادی از
همین نیروهای جان برکف در همین راه شهید می شوند ، نیروهایی که اکثرا برای
گذراندن دوره مقدس سربازی عازم آنجا شده اند ، ما باز هم شاهد وفور روز افزون
مواد مخدر در کشور هستیم .
دست آخر اینکه امیدوارم من اشتباه کرده باشم و و اگر غیر از این باشد
وای بر ما
کلمات کلیدی :
اجتماعی