پیامبر حسین (ع) 1
بسم رب المهدی
دنیا بناست روی ستونهایی که زیاد نیستند و مجبورند تحمل کنند همه سنگینی بار دنیا را .
گاهی اما دنیا قدر این ستونها را نمی داند و گاهی پا را فراتر می گذارد از ندانم کاری.
علی پسر بزرگ حسین (ع) هرچند سرور جوانان دوره خودش بود ، هرچند بهترین
داشته های عقبی و دنیای حسین بود اما دنیا پا را فراتر نهاد از ندانم کاری و شد آنچه نباید
می شد
امام حسن و امام حسین
نظر به بزرگی و بزرگواری و جوانمردی
اولی پسر حسین به دنیا آمد. یازدهم ماه شعبان ، ماه پیامبر . شاید به همین خاطر
این قدر شبیه پیامبر بود.بچه را گذاشتند توی دامان پدربزرگش،
علی پرسید اسمش را چه گذاشتید ؟
داشته باشم ، اسم همه را علی میگذارم .
علی که به دنیا آمد جبرئیل آمد و نشست کنار گهواره اش. آن قدر شبیه پیامبر بود
این پسر که انگار
جبرئیل می گذشت
پیامبر که رفت پیش خدا همه ناراحت شدند . اما بی تابی حسین که کودکی بیشتر نبود
چیز دیگری بود.
به همین خاطر خدا پیامبری کوچک تر
لیلا چه خوشبخت زنی است ! در خانه هم حسین دارد هم علی .که حسین شبیه علی است .
هم پیامبر دارد ، که پسرش شبیه پیامبر است . فقط فاطمه همه را با هم داشت.
عبد الرحمن که به علی سوره حمد را یاد داد ، حسین (ع) دهانش را پر از در کرد و گفت :
حق
و گوش میکرد حمد خواندن
می گفت صدای پیامبر است انگار ، زیباترین صدا .
کلمات کلیدی : حکایات آموزنده