سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، آدم هفتاد ساله ای را که در رفتار و جلوه، چون جوان بیست ساله است، دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

قدمگاه آفتاب

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/12/21 10:33 عصر

 

قدمگاه آفتاب

 زمین پیراهنت را بویید. ابر ها سایه بان قامت مثل سرو تو شدند. درخت ها سر راهت جوانه زدند و گلها شعر شکوفه خواندند.

سلام آقای بهتر از گل! اینجا هم از حضور تو، مثل همه ی ایران بوی بهشت گرفته است. این چشمه هنوز هم به اسم تو قل قل می کند و به برکت نفس خدایی تو بعد از سالها پاک و زلال مانده.

سلام اقای خوشبوتر از گلاب. کاش باز هم می آمدی و "قدمگاه" ما از قدمهای تو، دوباره ستاره باران می شد.

در سال دویست قمری امام رضا (ع) به اجبار خلیفه ستمگر عباسی – مامون – از مدینه به سوی مرو هجرت کرد. آن حضرت بعد از نیشابور ظهر هنگام بود که به سرزمینی در 24 کیلومتری شمال شرق نیشابور رسید.

برای نماز طلب آب کرد. مردم پاسخ دادند:" در این منطقه آب نیست، باید از جای دیگر آورد."

حضرت که دلی مهربان تر از چشمه داشت فرمود: "چرا آب هست." سپس به دست مبارکش خاک را کنار زد و سنگی را جا به جا کرد. چشمه آبی جوشید که بوی بهشت می داد. مردم حیرت کردند. اکنون مردم اعتقاد دارند که چشمه ی حضرت در قدمگاه همان چشمه وآب  آن متبرک به حضور امام هشتم شیعیان است.

سر انجام این منطقه رونق بسیار گرفت و بارگاه باشکوهی در آن ساخته شد. درخت ها سر به آسمان کشیدند و کوهستان پر از گل و پرندهشد. سنگ سیاهی در اینجا هست که می گویند جای پای حضرت در آن یادگار است. پس به همین خاطر این محل نام "قدمگاه" به خود گرفته است. گنبد، کاش ها و نوع معماری بنا با شکوه و هنرمندانه است. قدمگاه هرروز میزبان هزاران زائر ایرانی و خارجی است.  

 نوشته : مجید ملا محمدی

مجله باران




کلمات کلیدی : دلتنگی

بار الها

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/12/20 11:43 عصر

 

بار الها

 

به داده ها و نداده ها و گرفته هایت شکر

که داده هایت نعمت

                          نداده هایت حکمت

                                                   و گرفته هایت امتحان است.




کلمات کلیدی : دلتنگی

فراق

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/12/19 3:10 عصر

همه دردم ، همه داغم ،همه عشقم، همه  سوزم

همه در هم گذرد، هر مه و سال و شب و روزم

وصل و هجرم شده یکسان ،همه از دولت عشقت

چه بخندم، چه بگویم، چه بسازم، چه بسوزم

گفتنی نیست که گویی ز فراقت به چه حالم

حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه حالم




کلمات کلیدی : دلتنگی

شمع جمع شاپرکها

ارسال‌کننده : شمیم یاس در : 85/12/19 1:13 صبح

 

شمع جمع شاپرکها

پای خود را می گذارم در حرم

از دلم پر می کشد اندوه و غم

با کبوترهای گنبد می روم

توی خال آسمان گم می شوم

شاپرکها تشنه ی دیدار نور

شادمان سر می رسند از راه دور

 چشم خود را در حرم وا می کنند

شمع را یک باره پیدا می کنند

شمع جمع شاپرکهایی رضا

ای کلید ساده ی مشکل گشا

آن گل زیبا گل خوشبو تویی

ای رضا جان ضامن آهو تویی

 با نگاهت چون کبوتر کن مرا

تا بگیرم اوج خوشحال و رها

 می شوم من روز و شب همسایه ات

می شود چتر دو بالم سایه ات

شاعر: محمد عزیزی (نسیم)

یادش بخیر. نوروز داره نزدیک میشه و یاد نوروز سال پیش افتادم. داشتم کتابها رو مرتب میکردم که چشمم افتاد به کتابی که پارسال از کتاب فروشی حرم امام رضا خریدم. شب بود و دیر وقت. بعد از شام با دوستم رفتیم حرم. اول یه سر رفتیم کتابفروشی و چند تا کتاب خریدیم. این کتاب رو هم همون موقع خریدم.  تو یه کنج خلوت نشستیم. دلم میخواست این لحظات هیچ وقت تموم نشه. چه حال و هوایی بود. بوی عطر حرم امام رضا آدم رو دیوونه میکنه. وقتی میری مشهد دلت میخواد همیشه همون جا باشی. خدا رو شکر میکنم که باز هم دارم میرم مشهد. زیارت. خدایا واقعا ممنونم.




کلمات کلیدی : دلتنگی

<      1   2   3   4